امشب حرف قشنگی زدی. گفتی بخاطر طرز فکر و حرف یه سری ادم مریض ادمی که دوست داری رو فدا نکن. امشب خیلی حس غربت داشتم شبیه چهلم بی بی دلم میخواست گریه کنم! باقلوا - خونشون - فخر داوود رفتن ص و م - جانماز گلدوزی خستم فقط خیلی خسته پ.ن: ظرفیت اینو دارم که تا 12 ساعت اشک بریزم. لعنت به کرونا که هیچ جا نمیشه رفت پ.ن2: هیچی همین
دیشب اومد دنبالم که بریم خونشون . منم شنل قرنزمو پوشیدم و موهامو فر فری کردم و کلی به خودم رسیده بودم. وقتی دید خیلی خوشش اومد. سوار که شدیم دیدم یه پلاستیک گذاشته رو داشبورد. گفتم چرا اینو اینجا گذاشتی؟ گفت برش دار. دیدم زیرش یه تنگ گل رز خیلی قشنگ با یه کادوی قرمز بود. روی کادو یه متن خیلی قشنگ نوشته بود که با خوندنش ناخوداگاه تو چشام اشک جمع شد زود برگشتم سمتش و محکم بغلش کردم که نبینه. آخخ که چقدر بغلش آرامش بخشه برام.توی کادو یه کیف چرم مشهد
درباره این سایت